سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

 

 

حکومت اسلامی

به نام خدا

جناب آقا مصطفی، امام هرگز نفرمود "از اول مخالف شرط اجتهاد وزعامت برای ولی فقیه بودم " زیرا اجتهاد شرط ولایت فقیه است که در بازنگری قانون اساسی هم لحاظ شده است. آنچه تغییر کرد شرط مرجعیت بود شاید منظور شما نیز همین باشد.

جهت اطلاع خوانندگان محترم تذکر می دهم که بحث ما در باره ی سازگاری دموکراسی با اسلام بود که شما به جمله ی معروف حضرت امام ("میزان رأی ملت است") استناد فرمودید.

بعید می دانم که شما این عبارت را همه جا صادق بدانید. آیا شما رأی قوم لوط را میزان می دانید!؟ آیا رأی همه ی ملت ها و اقوامی را که خداوند دچار عذاب کرد میزان می دانید!؟

جمله ی امام ناظر به شرایط و زمان و مکان خاصی است (انتخابات در جمهوری اسلامی ایران)، زیرا روشن است که همه ی ملت ها در همه ی زمان ها نمی توانند ملاک و معیار درستی و حقانیت باشند. و وقتی این فرمایش ناظر به برهه ای از زمان و ملتی خاص باشد می شود حکم نه نظریه. بیش از این توضیح واضحات نمی دهم.

اینکه عرض کردم "دمکراسی چیزی موهوم است"، اگر صرف مراجعه به آراء عمومی دموکراسی باشد حرفی در آن نیست، اما تا آنجا که بنده می دانم دموکراسی را حکومت مردم بر مردم می دانند که مراجعه به آراء مردم یک راه برای تحقق آن است. با این حال آیا واقعاً حکومت مردم بر مردم تحقق می یابد؟ آیا واقعاً مردم تنها با یک رأی دادن حاکم می شوند و حکومت می کنند، با همه ی طول و عرض و پیچ و خم های حکومت. البته اگر دموکراسی به "حکومت منتخبان مردم برمردم" معنا شود بنده حرف خود را پس می گیرم و تحقق این معنا را ممکن می دانم.

و اما در باره ی بحث ولایت فقیه بهتر است ابتدا سری به منابع موجود در کتب فقهی قدیم و جدید و کتابخانه ها بزنیم تا ببینیم "احدی بحث ولایت فقیه را پیش نکشیده" یا کشیده. مثلاً مرحوم میرزای قمی و مرحوم صاحب جواهر در باره ی ولایت فقیه مفصل بحث کرده اند، همچنین مرحوم شیخ انصاری و علمای قبل از آن ها.

فرموده اید در زمان امام حسین(ع) نیزحکم رای جاریست ... زیرا ازسوی مردم کوفه هزاران دعوت نامه(بخوانید رای) داشتند. اما با این حال منتخب خود را کشتند! بالاخره کدام میزان است اینکه امام را دعوت به حکومت کردند یا اینکه آن حضرت را کشتند؟؟

گویا برای شما اصلاً حقانیت و بطلان و درستی و نادرستی، لیاقت و عدم آن برای حکومت مهم نیست و فقط خواستن و نخواستن مردم مهم است!؟ در حالیکه تأکید اسلام بر حق است و می فرماید: با حق باش اگرچه تنها باشی (کن مع الحق و لو کنت فرداً).

رأی و اقبال مردم فقط امکان تحقق حکومت را فراهم می کند نه مشروعیت آن را.

و اسلام نیز برای حکومت طالب رأی و اقبال مردم است چون پذیرش آن و عمل به دستورات آن از روی ایمان آزادانه و قلبی انسان ها برایش مهم است. این حقیقت چه ربطی به دموکراسی دارد؟

فرموده اید: " ابزار حکومت ومشروعیت آن پس از خدا رای مردم است"! اما مستند نقلی یا عقلی این سخن را نفرموده اید. کدام پیامبر یا اما و کدام عالم دینی این سخن را قبول دارد؟ قرآن صریحاً می فرماید "ان الحکم الا لله" (انعام 57) حکم مخصوص خدا است، "الله ولی الذین آمنوا ... و الذین کفروا اولیاء هم الطاغوت..." (بقره 257) خداوند سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند... و کسانی که کافر شدند سرپرستانشان طاغوتند...، "انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون" (مائده 55) همانا سرپرست شما خدا و رسول و کسانی هستند که ایمان آورده و نماز به پا می دارند و در حال رکوع صدقه می دهند.

برای آشنایی با نظر اسلام در این باره مطالعه ی روایات فراوان کتاب الحُجّه از کتاب شریف کافی را پیشنهاد می کنم. بنده فقط به دو روایت بسیار جالب آن از جلد دو صفحه 206 ترجمه این کتاب توسط آقای مصطفوی اشاره می کنم که با سند خود از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نقل می کند و مضمون آن ها این است که خداوند مردمی را که پایبند به ولایت امامی باشند که از جانب خدا نیست عذاب می کند اگرچه در اعمال خود نیکوکار باشند، اما مردمی را که پایبند به ولایت امامی از جانب خدا باشند عذاب نمی کند اگرچه بدکردار باشند.

و آیات و روایات فراوان دیگر که همه بیانگر این مطلب است.

منظور شما در قسمت بعد و حکم و عمل بر اساس ظواهر و ارتباط آن با مطلب بنده را نفهمیدم.

اما اینکه فرمودید "آیا ما مجاز هستیم همه امور ساطع شده از ولی فقیه را از جنس حکم بدانیم" خیر بنده چنین چیزی نگفتم. تشخیص اینکه چه امری حکم است و چه امری نظریه و قاعده ی علمی آسان است. حکم ناظر به عمل است و مربوط به شرایط زمانی و مکانی، اما نظریه و قاعده ی علمی کلی است و همیشه و همه جا صادق است. در حالیکه جمله مورد بحث ما چنین نیست.

ارتباط بقیه ی سخنتان با موضوع بحث را نیز نفهمیدم.

به هر حال نظام جمهوری اسلامی ایران شکلی از اشکال مختلف حکومت اسلامی است و هیچ کس نمی تواند این تنها شکل حکومت اسلامی است، کما اینکه از جهت سازمانی و تشکیلاتی و مکانیزم پیدایش آن ها با نظام زمان پیامبر و امیر المؤمنین (صلوات الله علیهما) قابل مقایسه نیست مگر از جهت محوریت حکومت یعنی ولایت که وجه اسلامیت آن هم همین است. امیدوارم نیاز به توضیح واضحات نباشد.

اینکه " امام بارها تاکید کردند جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم ونه یک کلمه بیش" اینکه دیگر مشخص است که حکم است و مربوط است به شکل خاص حکومتی که مد نظر امام راحل (ره) نکند فکر می کنید حکومت پیامبر (ص) و علی (ع) نیز جمهوری اسلامی بوده!؟

اما "راجع به منکرین و هتاک ها" اگر منکر و نیز هتاک کسی باشد که ذاتاً حقجو و خوش قلب باشد می شود کاری کرد، مثلا با محبت و بحث منطقی و مستدل او را نرم و آگاه کرد. اما اگر فرد مغرضی باشد که آگاهانه و از روی لجاجت انکار و هتاکی می کند و همه پل ها را پشت سر خود خراب کرده تغییر دادن رویه ی او مشکل و گاهی محال است. بنده در حد توانم در این مورد سعی می کنم، اما باید همه بدانیم که انسان طالب حقیقت لازم است خود نیز برای کشف حقیقت و اثبات صحت و سقم یافته های خود یا دیگران تلاش کند. مثلاً در باره ی شبهات و ایراداتی که به ذهن می رسد قبل از مطرح کردن و پخش کردن در همین اینترنت منابع و پاسخ هایی یافت می شود. فقط باید با کمی حوصله و دقت جستجو کرد. جوینده یابنده است.

با تشکر و آرزوی سعادتمندی





  • کلمات کلیدی :

  • ::: یکشنبه 85/12/13 ::: ساعت 2:33 عصر :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر