سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

 

 

حکومت اسلامی

 

به نام خدا

دوستی به نام کارن مقاله ای در باب سازگاری لیبرالیسم، دموکراسی و دین آورده بودن که بنده فقط یک ایراد از ایرادهای اونو براش نوشتم:

ضمن قدر دانی از اینکه بدون جار و جنجال و اهانت به کسی مطلب نوشتید و موجب رشد و شکوفایی تفکر در خواننده می شوید, صرف نظر از تمامی اشکالاتی که به این مطالب وارد است از نویسنده ی آن انتظار داریم که تنها این اشکال را برطرف کند:
می دانیم که عصاره ی دین بندگی خدا و خدا محوری در زندگی فردی و اجتماعی است در حالیکه عصاره ی لیبرالیسم آزادی از هر قید و بند و انسان محوری است. این دو چگونه با هم سازگارند؟

و ایشون جواب دادن:

کارن (چهارشنبه 2/12/1385 - 1:54 ع )

با درود فراوان بر شما دوست اندیشمند و دقت نظر شما عزیز.از آنجا که نقدی بر نگاشته بنده تحت عنوان‹ درباب سازگاری لیبرالیسم، دموکراسی و دین› مطرح ساختید که البته به شدت مورد تایید بنده نیز هست ونگاشته ی نیکویتان را در مقام علمی و عملی ارج می نهم و شاید نقص از بنده بوده،به همین دلیل نه به عنوان دفاع از نگاشته ای که در پست وبلاگم قرار داده ام  که من نویسنده ی آن مقاله نیستم و نبوده ام و تنها به عنوان یک حامی این نظریه که این نگاشته را به نشر گذاشته ام لازم دیدم توضیحاتی را بیان دارم.

اول اینکه:مقصود نویسنده از طرح سازگاری لیبرالیسم،دموکراسی و دین، استوار کردن این تفکرات بر شالوده ها و مبانی دینی نبوده بلکه مقصود آن است که، این اصول و تفکرات هیچگاه در نفی یکدیگر گام بر نمی دارند و آنگونه که همینک در تفکرات سیاسی جوامعی چون ما رایج است که از میان دموکراسی لیبرالست و دین ناچار باید یک گزینه را برگزید به نقد میکشاند و اگر به لطف نگاهی بر مقدمه ی مقاله اندازید به آشکارا نویسنده مقاله عنوان می دارد که مقصودش از دین قائل بودن به وجود خداوند و تعلیمات آسمانی است و نه دین داری در جایگاه حکومتی و دخالت در حکومت. و این را در تقابل روشنفکران و  دینداران بنیاد گرا به این گونه مطرح می سازد:(در طرح این پرسش، دین به عنوان قائل بودن به وجود خداوند و تعلیمات آسمانی او مد نظر است و لزوماً دیانتی که دعوی حکومتگری دارد، مورد بحث نیست زیرا در این مقاله قصد داریم در باب نسبت دین و لیبرالیسم سخن بگوییم، نه آنکه قرائتی ویژه از دینداری ارائه دهیم.)

اما از آنجا که شاید شما دوست اندیشمند من به سبب دقت نظر فراوان و نکته سنجی راضی بدین استدلال نشده اید بنده در تایید سخن نویسنده مطالب دیگری مطرح می نمایم تا شاید به لطف مقبول افتد.اول آنکه با توجه به اصول ایدئولوزیک لیبرالیسم که در واقع همانا ارزشمند شمردن بیان آزادانه عقاید فردی و باور به اینکه  بازگویی آزادانه عقاید برای فرد و جامعه سودمند است و دوم پشتیبانی از نهادهای اجتماعی و سیاستهایی که بیان آزادانه ی عقاید را ممکن می سازد. می توان دریافت که هیچ تضادی در جوهره ی لیبرالیسم و دین(بدان معنا که ذکر کردیم)وجود ندارد و دین هیچکاه این دو اصل اساسی لیبرالیسم را در مقام اجتماعی و اصول ارزشی نفی نمی کند مگر دین در معنای حکومتی   و اگر چنانچه لیبرالیسم که خود دارای چنین اصول و استراتزی ای است دین را در بند خفقان کشیده و رخصت به بیان آزادانه آن ندهد خود به بیراهه رفته و اما جنبه ی دیگری که در اصول لیبرالیستی مورد نکوهش قرار می گیرد و در واقع اندیشه و عمل آزادیخواهانه (لیبرالیسم)را، شکل و انسجام می بخشاید؛تاکید بر بیزاری از قدرت خودسرانه و کوشش برای بوجود آوردن شکلهای دیگری از کاربست قدرت اجتماعی است؛ که اگر از این دیدگاه نیز بنگریم دین به معنای بیان شده که بیشتر به همان نگرش و معنای(لائیسیته) در علوم و فلسفه ی سیاسی است، معارض با آن به نظر نمی آید و تنها هنگامی می توان آن را معارض دانست که دین بر سریر قدرت حاکم گردد و منافع الهی(که گاه به منافع شخصی یا الیگارشی تبدیل می گردد) جایگزین بر منافع اجتماعی گردد

اما این را نمی توان معیاری برمخالفت اصول دینی و الهی با اصول لیبرالیستی دانست که اگر با دیدی باز بنگریم این دو به نوعی در تایید یکدیگر گام می نهند.و در صورتی که دین در جامعه از قدرت جرایی بر خوردار نباشد و تنها در تفکر فرد فرد جامعه بدان گونه که به آن معتقدند ظهور و حضور داشته باشد دیگر دلیلی بر محدودیت و ایجاد تحدید(محدودیت) اجتماعی و سیاسی نبوده چنانچه در جوامعی نظیر ایالات متحده روال بر اینگونه است و همچنان که می دانید ایالات متحده پس از لهستان از مذهبی ترین ملل مسیحی است اما هیچگاه مذهب سبب تحدید روند سیاسی لیبرالی دراین کشور نگشته.اما بحث اصلی نویسنده سازگاری ‹اصول› لیبرالیسم و دموکراسی و دین است و نه خلط ‹حکومت› لیبرال دموکراسی با دین(با سپاس از شما و پوزش از مطالب طولانی)

جواب:

به نام خدا

جناب کارن ضمن تشکر از عنایت و پاسخ محبت آمیز شما به عرض می رسانم که بنده اصل دین توحیدی را صرف نظر از جایگاه حکومتی آن مد نظر داشتم و آن را با مبانی لیبرالیسم و دموکراسی ناسازگار می دانم.

زیرا...

قائل بودن به وجود خداوند و تعلیمات آسمانی او

مساوی است با پذیرش باید ها و نباید های خداوند یعنی پذیرش حاکمیت خداوند بر خود و نفی حاکمیت غیر خدا یعنی لا اله الا الله. بعد از اقرار به این حاکمیت، هر گونه حاکمیتی بر شخص اقرار کننده از این مسیر و در طول حاکمیت خداوند نباشد با این عقیده منافات دارد و ناسازگار است، از جمله حاکمیت هوای نفس یا حاکمیت شخص دیگر یا حاکمیت قوای غیر متکی به نصوص الهی و قوانین آن ها.

بنابراین قایل بودن به وجود خدا و تعلیمات او در عین قایل بودن به آزادی عقیده و آزادی بیان آن، مثل قضیه ی کوسه ی ریش پهن، ضد و نقیض یکدیگرند. و اصولا آزادی عقیده به معنای هرج و مرج در حقیقت و حقانیت است.

مبانی اصولی دین حقایقی ثابت هستند در حالیکه لیبرالیسم حقیقت ثابتی را قبول ندارد.

و اما ناسازگاری در عمل نیز وجود دارد. زیرا خداوند دستورات و امر و نهی هایی دارد که آزادی مورد نظر لیبرالیسم را از شخص سلب می کند.

فعلاً حضرتعالی این ناسازگاری ها را برطرف فرمایید تا به بقیه ی اشکالات برسیم.

با تشکر

 





  • کلمات کلیدی :

  • ::: شنبه 85/12/5 ::: ساعت 10:54 صبح :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر